من دخترانه پای یک گاری
کنار خیابانی که شما هر روز در آن ور میروید با کلافگی نه چندان مناسب حال
شعار میدهید با سرهای به فلک کوبیده
یک دو یا چهار انگشت
یه هر رنگی که باشد صدای این طپش باز هم شنیدنی ست
برای مرگی که زودرس بوده
بی هیچ بهانه از شانه عذر
مگر اینکه خودش مرده باشد یا خودشان را مرده باشند
با صدای این مبارزه یا بر حسب تحجر از پای این گاری.
مردم خودشان را خوب نمی فهمند – خوب خودشان را نمی فهمند
فقط کنار این خیابان
هر روز دنبال مدل جدیدی از مرگ میگردند
با اینکه سالهاست سرهایشان را با گوش فلک کر کرده اند.